اُسیلاتور کلینگِر (Klinger Oscillator)

آبان 6, 1403

اُسیلاتور کلینگِر (Klinger Oscillator)

تعریف

هدف اُسیلاتور کلینگِر (KO) شناسایی روند بلندمدتِ جریانِ پول و هم‌زمان تعیین حرکاتِ کوتاه‌مدت و نوسانات آن است. این اندیکاتور تکنیکال، تغییرات قیمت اوراق بهادار را با حجم معاملات مقایسه و سپس این نتایج را به یک اُسیلاتور تبدیل می‌کند. درهمین حال، هدف آن نشان‌دادن تفاوت‌های دو میانگین متحرک (MA) است که نه‌تنها براساس قیمت، بلکه بر پایه عوامل دیگری نیز محاسبه می‌شوند. این میانگین‌های متحرک همچنین برطبق چارچوب زمانی، تعیین و دوره‌های ۳۴ و ۵۵ رایج‌ترین دوره‌های تحلیلی هستند. افزون بر این، معامله‌گران و سرمایه‌گذاران، اُسیلاتور ذکرشده را برای واگرایی (Divergence) اندیکاتور که ممکن است به معکوس‌شدن (ریورس) قیمت اوراق بهادار در بازار اشاره کند، به‌دقت زیر نظر می‌گیرند.

تاریخچه

اُسیلاتور کلینگِر برای اولین‌بار توسط «اِستفان کلینگِر» توسعه و معرفی شد.

محاسبات

فرمول KO و مراحل محاسبه آن به شرح زیر است:

KO = میانگین متحرک‌نمایی ۳۴ دوره‌ای VF – میانگین متحرک‌نمایی ۵۵ دوره‌ای VF

تعاریف

KO = اُسیلاتور کلینگِر

VF = نیروی حجم

Volume Force = حجم x [2 x ((dm / cm) – 1)] x روند x صد

تعاریف

V = حجم

T = روند

روند = ۱+ اگر (H + L + C) بزرگ‌تر از ((H – 1) + (L – 1) + (CV – 1)) باشد.

روند = ۱- اگر فرمول بالا، کوچک‌تر یا مساوی باشد.

تعاریف

H= بالاترین قیمت (High)

L = پایین‌ترین قیمت (Low)

C = قیمت پایانی (Close)

dm = بالاتریت قیمت – پایین‌ترین قیمت

cm مساوی است با cm منهای ۱ + dm اگر روند = روند – ۱ باشد.

cm برابر است با dm منهای ۱ + dm اگر روند = / = روند – ۱ باشد.

۱- برای شروع فرآیند، ابتدا حجم معاملات دوره و قیمت‌های بالا، پایین و پایانی را یادداشت کنید.

۲- با مقایسه این مقادیر با دوره قبل، باید به این نتیجه رسید که آیا روند، مثبت است یا منفی.

۳- سپس، با استفاده از مقادیر بالا و پایینِ دوره جاری، dm را محاسبه کنید.

۴- با استفاده از مقادیر dm و cm قبلی نیز cm را حساب نمایید. درصورت لزوم، می‌توان به‌جای مقدار cm قبلی، از مقدار dm در اولین محاسبه استفاده نمود.

۵- پس از آن می‌بایست، نیروی حجم را ارزیابی کرد.

۶- در این مرحله، با محاسبه میانگین‌های متحرک‌نمایی (EMA) دوره ۳۴ و ۵۵ از نیروی حجم، ادامه دهید.

۷- درنهایت، برای فرمول مورد استفاده توسط «اِستفان کلینگِر» به‌هنگام محاسبه EMA به فرمول زیر مراجعه کنید:

میانگین متحرک‌نمایی = (C x A) + (E x B)

تعاریف

C = نیروی حجم دوره جاری (CPVF)

A برابر است با ۲ / (X + 1)، در این حالت، X، مقدار دوره میانگین متحرک (۳۴ یا ۵۵) است.

E = میانگین متحرک‌نمایی دوره قبل

B مساوی است با ۱ – A

نکات کلیدی

این اُسیلاتور با تحلیل اختلافات بین دو میانگین متحرک که در بازه‌های زمانی مختلف تنظیم شده‌اند (در اکثر موارد ۳۴ و ۵۵)، تلاش می‌کند تا داده‌ها را ارائه و به تریدرها نشان دهد که چگونه حجم دارایی/اوراق بهادار می‌تواند بر جهتِ قیمت، هم کوتاه‌مدت و نیز بلندمدت تأثیر گذارد.

خط سیگنال

به‌طور معمول از یک میانگین متحرک ۱۳ دوره‌ای که به‌عنوان خط سیگنال نیز شناخته می‌شود برای ایجاد سیگنال‌های خرید و فروش در بازار استفاده می‌‌گردد.

روند صعودی

زمانی‌که یک دارایی یا اوراق بهادار بالاتر از میانگین متحرک ۱۰۰ دوره‌ای خود و اُسیلاتور بالاتر از صفر باشد (یا درحالِ حرکت به‌سمت بالا از صفر باشد)، مثال خوبی از یک روند صعودی است. دراین حال، زمانی‌که اُسیلاتور از پایین به بالا خط سیگنال حرکت کند، معامله‌گران و سرمایه‌گذاران ممکن است تمایل بیشتری به خرید داشته باشند. ذکر این نکته ضروری است که خالق KO سودمندترین کار را در زمانی می‌دانست که سهم در یک روند صعودی قرار داشت و سپس به پایین‌تر از صفر می‌رسید و دوباره بالاتر از خط سیگنال حرکت می‌کرد. این مورد اغلب می‌تواند به اُفت قیمت اشاره کند که نیاز است تا هنگام تحلیل بازارها با اُسیلاتور معرفی‌شده، به خاطر داشت.

روند نزولی

هنگامی‌که یک دارایی یا اوراق بهادار در روند نزولی قرار دارد، اگر اُسیلاتور کلینگِر از بالا به پایینِ خط سیگنال حرکت کند، برای معامله‌گران معقول خواهد بود که فروش یا بازکردن پوزیشن شورت (فروش استقراضی) را در نظر بگیرند. علاوه بر این، ذکر این نکته ضروری است که کلینگِر این موضوع را به‌ویژه در صورتی‌که شاخص بالاتر از صفر حرکت و برخلاف ویژگی‌های عادی خود عمل نماید، بسیار مهم می‌دانست. این تغییر از صفر، اغلب می‌تواند به افزایش قیمت اشاره کند.

به چه نکاتی باید توجه نمود؟

اُسیلاتور مذکور از واگرایی برای تعیین این‌که آیا ورودی‌های آن، جهت کلی روندِ حرکاتِ قیمت را تأیید می‌کنند یا خیر، استفاده می‌کند. درهمین راستا، اگر مقدار اندیکاتور حتی با کاهش قیمت اوراق بهادار به سمت بالا حرکت کند، یک سیگنال صعودی در نظر گرفته می‌شود. درمقابل، اگر مقدار اندیکاتور، درحالِ کاهش است، اما قیمت اوراق بهادار همچنان افزایش می‌یابد، باید به‌مثابه یک سیگنال نزولی شناخت.

محدودیت‌ها

سیگنال‌های کاذب در واگرایی و به‌خصوص با عملکرد KO می‌تواند بسیار رایج باشد. درعین حال، تشخیص این نکته که کدام سیگنال‌ها درست هستند و کدام یک منسوخ شده‌اند، دشوار بوده که هنگام استفاده از این اندیکاتور باید بدان توجه نمود. مضاف بر این، عبور از بالا و پایین خط صفر نیز به واسطه مواردی که یک اندیکاتور، بدونِ حفظِ جهتِ خود از خطِ صفر عبور می‌کند، می‌تواند گیج‌کننده باشد. همچنین، ممکن است یک اندیکاتور حتی زمانی‌که تغییر قیمتی وجود دارد، با مشکل مواجه شود. این عدم هشدار به معامله‌گر می‌تواند منجر به از دست‌رفتن پول یا فرصت‌های معاملاتیِ ازدست‌رفته شود.

از طرف دیگر، واگرایی در برخی موارد می‌تواند بسیار مفید، اما زودهنگام باشد. این امر می‌تواند منجر به خوانش اشتباه روند یا عدم‌توانایی در پایان‌دادن به معکوس‌شدن قیمت شود.  توجه به این نکته ضروری است که از آن‌جایی که واگرایی، همیشه در ریورس‌شدن قیمت در دسترس نیست، ابزار قابل‌اعتمادی برای تعیین این‌که معکوس‌شدن قیمت چه‌زمانی و کجا رخ خواهد داد، نیست. به‌همین دلیل است که استفاده از اُسیلاتور کلینگِر با سایر اندیکاتورهای تکنیکال و شاخص‌هایی که در تحلیل قیمت تخصص دارند، بسیار مهم است.

خلاصه

KO به‌دنبال تعیینِ روند جریانِ پولِ بلندمدت بوده، درحالی‌که هم‌زمان قادر است تا حرکات کوتاه‌مدت را نیز در بازار تشخیص دهد. اُسیلاتور مذکور تغییرات قیمت اوراق بهادار را با حجم معاملات یک دارایی مقایسه و سپس این نتایج را به یک اُسیلاتور تبدیل می‌کند تا بتواند تفاوت‌های دو میانگین متحرک را که تنها براساس قیمت نیستند، نشان دهد.

Leave a Comment