درس ۲ : الگوهای نمودار میله‌ای

آبان 9, 1403

حمایت و مقاومت

سطوح حمایت و مقاومت را می‌توان در تمام چارچوب‌های زمانی مشاهده کرد؛ از نمودارهای تیک گرفته تا روزانه، ماهانه و بیش‌تر. به عبارت ساده، آن‌ها سطوحی هستند که حرکت قیمت با برخورد به آن‌ها، به ترتیب به سمت پایین و بالا متوقف می‌شود. قیمت در انواع بازارها به چیزی گفته می‌شود که خریداران و فروشندگان در مورد ارزش منصفانه‌ی یک کالا، سهام و غیره با یکدیگر به توافق می‌رسند. اگر خریداران بیش‌تری فکر کنند یک قیمت منصفانه است، آن‌ها برای خرید تلاش می‌کنند. این مسئله، باعث افزایش تقاضا و در نتیجه، افزایش قیمت می‌شود. با افزایش قیمت، فعالیت خریداران کم‌تر و فعالیت فروشندگان بیش‌تر می‌شود.

در برخی مواقع، فعالیت خریداران و فروشندگان متعادل خواهد شد و این سطح قیمتی به سطح مقاومت تبدیل می‌شود. هر چه یک بازار به دفعات بیش‌تری به یک سطح مقاومت (یا حمایت) نزدیک شود، اهمیت آن بیش‌تر خواهد شد.

قوانین مهم و متعددی در رابطه با حمایت و مقاومت وجود دارند. نخستین قانون این است که نفوذ آشکار به یک سطح حمایت یا مقاومت مشخص، به ترتیب، باعث ایجاد فرصت خرید یا فروش می‌شود.

قانون بعدی این است که هر چه یک سطح حمایت یا مقاومت مدت زمان بیش‌تری دست‌نخورده باقی بماند، اهمیت آن بیش‌تر می‌شود. بر روی یک نمودار، هر چه زمان بیش‌تری قیمت‌ها در بالا یا پایین محدوده مورد معامله قرار بگیرند، اهمیت مرزهای این محدوده بیش‌تر خواهد شد.

الگوهای ادامه‌دهنده

بازارهای رونددار، درست مانند اتومبیل‌هایی که در یک سفر طولانی در حال حرکت هستند، گاهی اوقات باید بایستند و بنزین بزنند. این توقفگاه‌ها برای استراحت و سوخت‌رسانی به عنوان نواحی ازدحام (congestion zones) شناخته می‌شوند. نواحی ازدحام همان سطح قیمت هستند که در آن‌ها، گاوها و خرس‌ها در حال جمع‌آوری سودشان هستند، زخم‌های‌شان را لیس می‌زنند، و استراتژی‌های‌شان را دوباره بررسی می‌کنند.

مستطیل‌ها

الگوی مستطیلی، به زبان ساده، منطقه‌ای است که از پایین به یک خط حمایت و از بالا به یک خط مقاومت محدود شده است. بسته به نوع نمودار مورد استفاده، معاملات بازار برای چند دوره‌ی زمانی بین این دو سطح بالا و پایین می‌روند ‌- این دوره‌های زمانی می‌توانند روزانه، هفتگی یا حتی لحظه‌ای باشند.

شکل شماره‌ی ۱ یک نمودار هفتگی را از شاخص دلار ایالات متحده از آغاز ۱۹۸۹ تا اواخر ۱۹۹۱ نشان می‌دهد. در این‌جا، بازار از اواسط ۱۹۸۹ شروع به سقوط کرد تا وقتی که وارد یک الگوی مستطیلی شود. توجه کنید که آخرین تلاش برای بالا بردن قیمت در داخل مستطیل نتوانست موفق شود و قیمت را به محدوده‌ی بالاتر برساند. این نشانه‌ای از ضعف بازار، و به خوبی نشان‌دهنده‌ی این حقیقت است که روند به سیر نزولی خود ادامه می‌دهد.

اجازه دهید بازار ثابت کند که این مستطیل یک الگوی ادامه‌دهنده است، یعنی بگذارید بازار واقعا الگو را در هم بشکند. مستطیل‌ها و سایر الگوهایی که در ادامه توضیح می‌دهیم، معمولا در جهت روند اصلی می‌شکنند؛ ولی همیشه نیز چنین اتفاقی نمی‌افتد.

مثلث‌ها

این نوع از الگوهای ادامه‌دهنده دارای خطوط همگرایی از حمایت و مقاومت هستند. برخی از معامله‌گران این مثلث‌ها را به عنوان «فنر‌» معرفی می‌کنند، زیرا فعالیت معاملاتی در آن‌ها تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود تا وقتی که بازار با نیروی قدرتمندی در هم بشکند. یادآور می‌شویم، این بریک‌اوت معمولا، ولی نه همیشه، در جهت روند اصلی اتفاق می‌افتد. مثلثی که در شاخص دلار ایالات متحده نشان داده شده است، دارای یک بریک‌اوت بسیار قوی به سمت پایین بود (شکل شماره ۱). محدوده‌ی قیمتی نزولی در مثلث‌ها «نوسان خرید‌» را به یک استراتژی بسیار عالی در اختیار معامله تبدیل می‌کند (نوسان خرید شامل ترکیبات خرید قراردادهای اختیار معامله است؛ به این ترتیب که معامله‌گر از حرکات بزرگ در هر دو جهت سود می‌برد).

الگوی مستطیل

مثلث‌ها دارای گونه‌های مختلفی هستند. نمودار دلار ایالات متحده (شکل بالا) یک شکل متقارن را به نمایش می‌گذارد. یک مثلث صعودی (شکل شماره ۲) دارای یک مرز بالایی نسبتا صاف و یک مرز پایینیِ در حال افزایش است. در مقابل، یک مثلث نزولی (شکل شماره‌ی ۳) دارای یک مرز پایینی نسبتا صاف و یک مرز بالاییِ در حال کاهش است. هر دو مثلث‌های صعودی و نزولی جهتی را نشان می‌دهند که احتمال شکست در آن وجود دارد.

نکته‌ی مهم دیگری که هنگام تحلیل مثلث‌ها باید به خاطر بسپارید این است که بریک‌اوت هنگامی اهمیت پیدا می‌کند که در نزدیکی دوسوم مسیر از سمت چپ مثلث به طرف راس مثلث اتفاق بیفتد (راس مثلث یعنی محل برخورد دو ضلع مثلث، در صورت ادامه دادن آن‌ها). چنان‌چه فعالیت قیمت به نوسان خود در ناحیه‌ی نزدیک به راس مثلث ادامه دهد، بریک‌اوت اهمیت کم‌تری پیدا می‌کند، و در این شرایط باید از سایر اندیکاتورهای تکنیکال استفاده کنید.

الگوی مثلثی

پرچم‌ها

رایج‌ترین نوع الگوهای ادامه‌دهنده پرچم نام دارند، زیرا شبیه یک پرچمی هستند که در بالای یک میله به اهتزاز در آمده‌اند. وقتی روند یک بازار به سمت بالاتر می‌رود، احتمال آن‌که بخواهد برخی از سودهایی را که نصیب گاو‌ها کرده، پس بگیرد، بیش‌تر می‌شود. نمودار در این وضعیت، روند مخالف چندانی را نشان نمی‌دهد. وقتی از این دوره عبور کردیم، بازار عموما در جهت روند اصلی می‌شکند؛ در این حالت، گاو‌ها پوزیشن‌های لانگ‌ خود را از سر می‌گیرند و به خاطر وجود این سطح قیمتی جدید و جذاب، گاوهای جدیدی وارد میدان می‌شوند.

بورس کالای شیکاگو در ۲۱ دسامبر به خاطر اخبار مربوط به ناآرامی‌های سیاسی در روسیه به شدت سقوط کرد (شکل شماره‌ی ۳). حتی در طول این معاملات سریع بازار، قیمت‌ها دوباره به جای اول بازگشتند، زیرا برخی از خرس‌ها سودشان را برداشت کردند و برخی از گاوها با این فکر که بازار به اندازه‌ی کافی پایین آمده است، شروع به خرید در قیمت پایین‌تر کردند. قیمت‌ها در نهایت به سمت پایین‌تر از پرچم شکسته شدند و بازار به سقوط خود ادامه داد.

فنجان و دسته

الگوی فنجان و دسته جنبه‌های مختلفی از سایر تحلیل‌ها را در یک اندیکاتور ترکیب می‌کند. جزییات مربوط به این الگو را می‌توانید در مقاله‌های بعد مشاهده کنید.

الگوهای بازگشتی

سر و شانه‌

یکی از شناخته‌شده‌ترین الگوهای بازگشتی الگوی سر و شانه است؛ دلیل این نامگذاری این است که این الگو شبیه یک سر به همراه دو شانه در اطراف‌اش است. این الگو فاکتورهای تکنیکال مختلفی را از قبیل عدم موفقیت در شکست روند (failure) و هم‌چنین، شکست‌های روند نشان می‌دهد.

برای مثال، در یک بازار صعودی، با تداوم روند صعودی، قیمت‌ها سقف‌های بالاتر و کف‌های بالاتری را تجربه می‌کنند. قیمت‌ها به بالای شانه‌ی چپ افزایش می‌یابند و در یک اصلاح قیمتِ معمول کاهش می‌یابند. پایین شانه «خط گردن‌» نامیده می‌شود، ولی هنوز برای تشخیص آن در این تحلیل خیلی زود است.

سپس، قیمت‌ها به بالای «سر‌» افزایش می‌یابند. نکته‌ی مهم در این‌جا این است که این آخرین تلاش برای افزایش قیمت است. یک اندیکاتور مومنتوم در این زمان، بیش‌ترین احتمال را برای سقوط خواهد داشت. با کاهش دوباره‌ی قیمت‌ها، اکنون آن‌ها نمی‌توانند کف بالاتری را تعیین کنند و باید دوباره به خط گردن سقوط کنند.

برای جمع‌بندی این اتفاقات باید گفت، مومنتوم کاهش یافته، قیمت‌ها نتوانسته‌اند به یک کف بالاتر برسند، و اصلاحِ پس از الگوی سر به احتمال زیاد یک خط روند را شکسته است. دست‌کم، می‌توان خط گردن را رسما به عنوان یک خط حمایت تعریف کرد.

وقتی بازار یک بار دیگر تلاش می‌کند به یک سقف بالاتر برسد، مومنتوم بیش‌تر کاهش می‌یابد. قیمت‌ها حتی نمی‌توانند به سقف قبلی (سر) برسند. هر چه بازار ضعیف‌تر شود، شانه‌ی راستی کوچک‌تر می‌شود. وقتی خط گردن به سمت پایین بشکند، این الگو کامل می‌شود و یک بازگشت اتفاق می‌افتد.

الگوهای بازگشتی

نمودار روزانه‌ی دلار نقدی استرالیا (شکل شماره‌ی ۴) نشان‌دهنده‌ی یک سر و دو شانه‌ی برعکس در یک بازار نزولی است. توجه کنید که RSI در حال افزایش است. شانه‌ی سمت راست روند نزولی را در میانه‌ی ماه جولای شکسته بوده و اکنون در بالای خط گردن شکسته و در حال تکمیل این الگو است.

الگوهای دو قله و دو دره

یکی دیگر از الگوهای مهم بازگشتی الگوی دو قله (یا دو دره) است – به این الگوها سقف‌ها و کف‌های دوگانه یا دوقلو نیز گفته می‌شود. اساسا این الگو همان الگوی سر و شانه است که سر ندارد. یکی از تفاوت‌های مهم میان این دو الگو این است که با این‌که الگوی سر و شانه الگوی ناگهانی‌تر و چشمگیرتری است، برای تعریف آن نیاز به دقت و سختگیری کم‌تری است؛ لازم نیست خط گردن افقی باشد، بلکه می‌تواند زاویه نیز داشته باشد. ولی دو قله و دو دره باید بر اساس یک سطح حمایت یا مقاومت واقعی باشند.

نمودار هفتگی دلار استرالیا (شکل شماره‌ی ۵) یک دره‌ی دوگانه را نشان می‌دهد که ظرف بیش از هشت ماه تشکیل شده است. قیمت‌ها از کف‌های ماه ژانویه تا سقف‌های ماه آوریل اصلاح شده‌اند. توجه کنید که این سقف‌ها در یک ناحیه‌ی ازدحامی که یک سال پیش ایجاد شده بود با مقاومت رو به رو شدند (حمایت به مقاومت تبدیل شد). کف‌های ماه ژوئن با ماه ژانویه منطبق هستند، و قیمت‌ها در حال حاضر بالاتر می‌روند. معامله‌گران پیش از خرید باید صبر کنند تا این خط روند نزولی دوساله در هم بشکند. از دیگر اندیکاتورهای تاییدکننده می‌توان به یک IRS افزایشی و سر و شانه‌ی برعکس در پایین این نمودار روزانه اشاره کرد که دومین دره یا کف را در این نمودار هفتگی تشکیل می‌دهند.

این الگو نیازمند صبر و حوصله است، زیرا پیش از آن‌که یک روند بلندمدت بتواند در بازار مستقر شود، قیمت‌ها باید دو مانع را از پیش پای‌شان بردارند. ابتدا، روند نزولی کنونی باید شکسته شود. در این صورت، احتمالا این بازار به سقف‌های قبلی خود در آوریل بازگردد. دوم این‌که قیمت‌ها باید سطح مقاومت را نیز در هم بشکنند. در غیر این صورت، دره‌ی دوقلو نمی‌تواند به وظیفه‌ی خود عمل کند. الگوهای نموداری به خودی خود می‌توانند گمراه‌کننده باشند؛ از این رو، شما به تایید سایر عوامل نیز نیاز دارید.

واگرایی

هنگامی واگرایی در نمودار ایجاد می‌شود که روندهای نسبی قیمت و اندیکاتور‌ها در جهات متفاوت حرکت می‌کنند. برای مثال، اگر قیمت طلا به سقف‌های بالاتری برسد (روند صعودی داشته باشد) و یک اسیلاتور طلا سقف‌های پایین‌ترین را نشان دهد (روند نزولی)، یک واگرایی خرسی یا نزولی ایجاد می‌شود. واگرایی بسته به جهت نسبی حرکت قیمت و اندیکاتور‌ها، می‌تواند گاوی (صعودی) یا خرسی (نزولی) باشد. معمولا، وقتی قیمت با اندیکاتور هم‌جهت می‌شود، واگرایی از بین می‌رود.

در شکل شماره‌ی ۶، شاخص نیکی سیمکس در طول نیمه‌ی نخست ۱۹۹۲، کف‌های هفتگی پایین‌تری را نشان می‌دهد. در ماه ژوئن، شاخص قدرت نسبی (RSI) به یک کف پایین‌تر نرسید. بار دیگر، در آگوست، RSI واقعا توانست به یک کف بالاتر برسد. شاخص نیکی به زودی دچار یک بازگشت می‌شود و یک روند صعودی شش ماهه را آغاز می‌کند.

واگرایی

در شکل شماره‌ی ۷، جریان پولی برای سهام اکسون یک افزایش پایدار را به مدت دو سال نشان داد. در طول این دوره، قیمت اکسون به شکل قابل توجهی از خط جریان پولی فاصله گرفت، و هر بار قیمت سهام به سمت حرکت جریان پول تغییر جهت داد. همان‌طور که در مارس ۱۹۹۲، دسامبر ۱۹۹۲، و ژانویه‌ی ۱۹۹۳ مشخص است، قیمت با سرعت نسبتا بالایی به سمت یک سود سریع حرکت می‌کند. برای واگرایی‌هایی که در حالت هم‌پوشانی هستند، نظیر جریان پولی، به دنبال زمان‌هایی بگردید که جهت نسبی دو خط در آن‌ها متفاوت است. واگرایی‌های کاملا واضح آن‌چنان حائز اهمیت نیستند، فقط شکل‌های نسبی خطوط دارای اهمیت هستند.

Leave a Comment