درس ۵۵ : اندیکاتور‌های احساسات بازار

آبان 12, 1403

اندیکاتور‌های احساسات بازار

در هر نوع بازار، مالی، تجاری، یا مصرفی، قیمت‌ها وقتی تعیین‌ می‌شوند که عرضه و تقاضا در تعادل قرار داشته باشند. فارغ از آن‌که اندیکاتور تکنیکال یا گزارش بنیادی مورد علاقه‌تان چه می‌گوید، قیمت‌ها حرکت نمی‌کنند مگر آن‌که رابطه‌ی میان عرضه و تقاضا تغییر کند. از آن‌جا که باورهای افراد درباره‌ی ارزش یا مقدار منصفانه بر مبنای انتظارات آن‌ها‌ از آینده است، قیمت‌هایی که آن‌ها تمایل به معامله دارند با حال‌وهوای حاکم بر بازار تغییر می‌کند. در این بخش، به بررسی این مسئله می‌پردازیم که چگونه از انتظارات بازار می‌توان برای اتخاذ تصمیم‌های معاملاتی استفاده کرد.

اندازه‌گیری انتظاراتی که باعث حرکت بازارها می‌شوند

احساسات بازار اصطلاحی است که برای جمع‌بندی تمام انتظارات بازار کاربرد دارد. محدوده‌ی آن از ترس و ناامیدی شروع می‌شود و تا بی‌تفاوتی، حرص، و خشنودی از خود نیز ادامه می‌یابد. در پایین یک بازار خرسی یا نزولی، انتظارات شرکت‌کنندگان بازار تقریبا متفق‌القول کاهش قیمت‌ها و افزایش زیان‌های مالی است. با شروع حرکت صعودی، برخی از این شرکت‌کنندگان امیدوار می‌شوند و قیمت‌ها از پایین‌ترین سطوح شروع به حرکت به سمت بالا می‌کنند. تا میانه‌های این بازار گاوی یا صعودی، بسیاری از این بازیگران انتظارات‌شان را تغییر داده‌اند، ولی همگان نظر صعودی به بازار ندارند.

نزدیک به پایان این روند صعودی، تقریبا همه بر این نظر هستند که روند به حرکت خود ادامه می‌دهد. عده‌ی زیادی ریسک می‌کنند و حرص به حس حاکم بر بازار تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، احساسات بازار به اوج خود می‌رسد. وقتی این اتفاق می‌افتد، هیچ‌کس برای خریدِ بیش‌تر باقی نمی‌ماند. قیمت‌ها دیگر نمی‌توانند بالا بروند، زیرا همه‌ی افراد اقدام به خرید کرده‌اند.

ابزارهای تکنیکال قابل سنجش بسیاری برای احساسات بازار وجود دارند. برخی از آن‌ها بازیگران بزرگ را با بازیگران کوچک مقایسه می‌کنند، برخی‌ها پول قوی را با پول ضعیف مقایسه می‌کنند، و حتی عده‌ای نیز حال‌وهوای تیترهای روی جلد مجلات را بررسی می‌کنند. همه‌ی آن‌ها بر این فرضیه استوار هستند که اکثریت معمولا در وضعیت‌های غیرعادی دچار اشتباه می‌شوند. بار دیگر، در یک بازار صعودی، از آن‌جا که اکثریت اقدام به خرید کرده‌اند، دیگر خریداری باقی نمانده است. تقاضا فروکش کرده و قیمت‌ها باید پایین بیایند.

در ادامه، به چند روش محبوب برای سنجش احساسات اشاره می‌کنیم:

نسبت اختیار خرید / اختیار فروش – هرچه تعداد آدم‌هایی که بر روی سقوط بازار ریسک می‌کنند (با خرید اختیار فروش) بیش‌تر باشد، میزان اکثریت در بازار بیش‌تر می‌شود. در مقابل، افزایش خریداران اختیار خرید به این معنی است که اکثریت بر افزایش قیمت‌ها ریسک می‌کند. در هر دو صورت، بازار در جهت مخالف اکثریت حرکت می‌کند. معمولا حجم اختیار معامله در یک نسبت قرار می‌گیرد، ولی تعادل آن‌ را می‌توان توسط استراتژی‌های اختیار معامله تغییر داد. نوع، اعمال، و انقضای قراردادهای باز نشانه‌های دقیق‌تری را از تعهدات مالی معامله‌گران فراهم می‌کنند.

تعداد سهامی که به صورت شورت یا کوتاه فروخته شده، ولی هنوز بسته نشده باشد (Short Interest) – این صرفا به بازار سهام محدود می‌شود ولی اساسا شبیه همان نسبت اختیار خرید / اختیار فروش است. هرچه تعداد این معاملات بیش‌تر باشد، یعنی آدم‌های بیش‌تری انتظار دارند قیمت‌ها پایین بیایند و احتمال نزولی بودن بازار بیش‌تر می‌شود.

فعالیت‌های تجاری – در بازارهای کالا، بازیگران تجاری نظیر شرکت‌های استخراج طلا، تولیدکنندگان غلات، و شرکت‌های نفتی سهم بسیار بزرگی در حجم معاملات دارند. این بازیگران که سرمایه‌شان با ریسک مواجه است (hedgers) به دنبال انتقال این ریسک به دلالان هستند تا بتوانند قیمت‌ها را قفل کنند. وقتی شرکت‌های تجاری اقدام به خرید و فروش می‌کنند، این معاملات بر مبنای اطلاعات موثق آن‌ها از بازار هستند و به خوبی نشان‌دهنده‌ی انتظارات عمومی بازار خواهند بود. در ایالات متحده، گزارش‌های هفتگی تعهد خالص معامله‌گران دقیقا به تفکیک نشان می‌دهند چه کسانی در چه مواردی معامله کرده‌اند. هم‌چنین، این گزارش‌ها معامله‌گران بزرگ را از معامله‌گران خرد جدا می‌کنند.

رسانه‌ها – نقاط عطف بزرگ بازار معمولا به دنبال گزارش‌های خبری گسترده اتفاق می‌افتند. زیرا این اخبار فقط هنگامی باورپذیر هستند که چنین روندهایی به صورت گسترده مورد پذیرش عموم قرار گرفته و نظر اکثریت را تشکیل داده باشند. بازارهای مالی عموما به سرعت پس از گسترش چنین خبرهایی دستخوش تغییر می‌شوند.

بسیاری موارد دیگر نیز از جمله بازخریدهای صندوق‌های مشترک یا سطوح بدهی‌های حاشیه‌ای وجود دارند، ولی نکته‌ی کلیدی این است که هر یک از موارد بالا چگونه میزان ریسک‌پذیری شرکت‌کنندگان بازار را بر مبنای احساسات ترس و طمع‌شان می‌سنجند. هرچه میزان حدس و گمان بیش‌تر باشد، انتظارات بیش‌تر می‌شود و احتمال عدم ورود خریداران جدید نیز بیش‌تر خواهد شد – زیرا همه‌ی خریداران اقدام به خرید کرده‌اند.

رویکرد معکوس

طرفداران رویکرد معکوس از شدت احساسات برای پیش‌بینی تغییر جهت‌های بازار استفاده می‌کنند. انتظارات نزولی، چه در زمان بالا بودن قیمت‌ها و چه در زمان پایین بودن آن‌ها، نشان می‌دهند بازار احتمالا افزایشی خواهد شد. در مقابل، انتظارات صعودی، چه در زمان بالا بودن قیمت‌ها و چه در زمان پایین بودن آن‌ها، نشان می‌دهند بازار احتمالا سقوط خواهد کرد. میانه بودن سطح انتظارات نیز نشان‌دهنده‌ی تداوم روند کنونی است.

اندیکاتورهای احساسات بازار

نمودار بالا شاخص نوسان بورس اختیار معامله شیکاگو (VIX) و S&P 500 را نشان می‌دهد. VIX بر اساس نوسان‌های ضمنی مجموعه معاملات اختیاری بسیار فعال OEX (S&P 100) تهیه می‌شود و نشان‌دهنده‌ی میزان تمایل افراد برای سرمایه‌گذاری در بازار اختیار معامله است. وقتی نوسان افزایش می‌یابد، قیمت تمام معاملات اختیاری بالا می‌رود.

وقتی بازار سهام در جولای ۱۹۹۶ به شدت سقوط کرد، این شاخص به سرعت افزایش یافت. این نشان می‌داد، افراد با هر قیمتی می‌خواستند اوراقی را با ریسک کم‌تر خریداری کنند. ترسی شدید از کاهش قیمت‌ها ایجاد شد. این کاهش انتظارات با رسیدن قیمت به کف هم‌زمان شد و بازار سهام شروع به تعیین سقف‌های جدید کرد¹.

احساسات ابزار ارزشمندی است که هنگام پیش‌بینی بازار برای‌تان مفید خواهد بود. با وجود این، مانند سایر ابزارها، از این ابزار نیز نباید به تنهایی استفاده کرد. این مسئله برای تمام اندیکاتور‌های بدون شاخص صادق است، زیرا مسئله‌ی اصلی این است که «بالا یعنی دقیقا چه قدر بالا‌». فقط زمانی طرفداران رویکرد معکوس می‌توانند وارد معامله شوند که بازار از طریق معکوس کردن جهت حرکت (بازگشت) شروع به نشان دادن واکنش به انتظاراتِ شدید کرده باشد.


۱. افزایش ناگهانی VIX در هنگام صعود قیمت‌ها نشان‌دهنده‌ی حرص افراد است، زیرا آن‌ها اختیار خرید را تسویه می‌کنند.

Leave a Comment