اختیارات تحلیلگران
همیشه این پرسش وجود دارد که آیا تحلیل تکنیکال یک هنر است یا یک علم. افرادی که آن را یک علم میدانند، به استفاده از معادلات، سیستمهای معاملاتی، و مدلها باور دارند. آنهایی که تحلیل تکنیکال را یک هنر میدانند، به استفاده از خطوط روند، الگوهای تکنیکال سنتی، و تجربه اعتقاد دارند. درست مانند نویسندگان که از اختیارات روزنامهنگاریشان برای ایجاد اندکی تغییر در قوانین نگارشی و برخی حقایق استفاده میکنند، تحلیلگران بازار نیز به صورت انتخابی نقاط مختلفی از نمودار را نادیده میگیرند تا به تحلیلهای منطقیتر و مهمتری دست پیدا کنند.
منطق
تفسیر سختگیرانه و بدون انعطاف قوانین تکنیکال ممکن است باعث شود یک تحلیلگر سطوحِ به ظاهر دقیقی را از حمایت و مقاومت تعیین کند که در واقع، ضعیف و غیر مرتبط با شرایط بازار هستند. شکل زیر نمودار ۳۵۰ روزهی آلومینیوم را در بورس فلزات لندن نشان میدهد. در سطح ۱۷۴۰، یک خط که پیشتر حمایت بود به مقاومت تبدیل شد. با وجود این، مشخص نیست دقیقا باید به کدام قیمتها توجه بیشتری نشان داد. کف قیمت در ماه ژوئن ۱۷۳۸، و در سپتامبر ۱۷۳۰ بود. در ماه اکتبر نیز سقفها ۱۷۴۶ و ۱۷۳۷ بودند.
صرف وقت بیش از اندازه برای تصمیمگیری دربارهی اینکه از کدام قیمت در یک سیستم یا مدل معاملاتی استفاده کنید، باعث میشود فرصتهای سودآور معامله از دستتان بروند. این خط در ۱۷۳۸ کشیده شده، ولی آن را میشد با رسم یک ناحیهی مقاومت از ۱۷۳۷ تا ۱۷۴۸ نیز نشان داد. وقتی از یک قیمت واحد استفاده میکنید، واکنشهای میانروز در دو حد بالایی و پایینی را میتوان نادیده گرفت؛ این کار باعث میشود بتوانیم بر قیمتهای مهمتر و کلیدیتر در طول روز تمرکز کنیم.
خط حمایت اکتبر – نوامبر در حدود ۱۶۵۵ واضحتر دیده میشود، ولی به این معنی است که دستکم دو میله (بار) به حمایت نفوذ کرده بودند. این نقاط را میتوان نادیده گرفت تا بتوان خط حمایتی را به دست آورد که پنج دفعه لمس شده باشد؛ بنابراین، این سطح میتوان دقابل قبول باشد.
بهترین تناسب
برخلاف تحلیل رگراسیون که در آن، یک خط نشاندهندهی تمام دادهها است، با استفاده از یک کانال معاملاتی میتوان خطوط روند حمایت و مقاومت را در سطوحی قرار داد که با اکثریت سقفها و کفهای قابل توجه بازار متناسب باشند. نمودار آلومینیوم کانال صعودی کوتاهمدتی را در اواسط ۱۹۹۵ با یک خط حمایت تکنیکال دقیق (پایین کانال) و در عین حال، یک خط مقاومت موازی (بالای کانال) نشان میدهد که دستکم یک بار قطع شده بود. خط بالای کانالی که در شکل نشان داده شده است، دستکم در سه مورد بخش بالای میلههای قیمت را لمس کرد؛ اهمیت این خط بسیار بیشتر از اهمیت خط بالای کانالی است که از بیشینهی قیمت در ماه می رسم شده است.
به همین ترتیب، کانال نزولی بلندمدتتر در ۱۹۹۵ یک خط پایینی موازی را – در کانال – نشان میدهد که ۳ نقطه را لمس کرده ولی کمینهی قیمت را در فوریه نادیده گرفته است.
شکل دوم ۱۵۰ روز از معاملات آتی آب پرتقال را برای ژانویهی ۱۹۹۶ در بازار بورس نیویورک نشان میدهد. در اواسط ۱۹۹۵، یک روند نزولی بلندمدت دچار بازگشت شد و قیمت آب پرتقال به طور واضح در یک کانال شروع به بالا رفتن کرد. اگر بخواهیم به طور دقیق از قوانین خط روند استفاده کنیم، باید یک خط روند حمایتی را از پایین بازار به سمت اولین اصلاح مهم رسم کنیم. این خط روند، که با نقطهچین نشان داده شده است، اساسا بیمعنی است. با استفاده از کف قابل توجه بعدی به عنوان آغاز خط روند، نه تنها میتوانیم یک روند درست را شناسایی کنیم، بلکه یک خط بالایی کانال مقاومتی را نیز میتوانیم به نمودار اضافه کنیم که نشاندهندهی روند صعودی است. توجه کنید که در اینجا نیز کانال صعودی توسط یک بیشینهی قیمت در یک روز شکسته شد، ولی این کانال بارها قیمت را لمس کرده بود.